فرایند
نوآوری
پیشگفتار:
گویاترین
واژه برای پیشرفت،نوآوری است.این پدیده را می
توان در ابعاد گوناگون مانند نوآوری های فردی،سازمانی،ملی
و جهانی مشاهده نمود.امروزه موفقیت در تولید محصول و یا
ارائه خدمات جدید،بیش از پیش به نوآوری وابسته است.در دنیای
پیچیده کنونی،سازمان هایی در رقابت موفقترند که
بتوانند از فرصتهای پیش رو به بهترین نحو استفاده کنند و این
امر جز با افزایش خلاقیت و نوآوری امکانپذیر نیست.چالش
عمده ای که مدیران قرن بیست و یکم با آن روبرو هستند این است که چگونه از
استعدادها و توانایی های بالقوه افراد استفاده کنند و فرایند
نوآوری را تسریع نمایند. مدیران پیروزمند آنهایی
هستند که بر این چرخه تاثیر می گذارند و طرحهای برتر و
نوآوری را شکل می دهند و فراورده های انقلابی به بازار
عرضه می کنند
١-
مقدمه:
نوآوری
از آن دسته از واژه هایی است که تعاریف و تفاسیر متعدد و
متفاوتی برای آن ارائه شده است.برای مثال:اکتشاف ،اختراع و خلاقیت.اما
توجه ما در این بررسی بیشتر بر "نوآوری تکنولوژی"متمرکز
خواهد بود.منشاء و سرچشمه نوآوری، انسان است و ماهیت آن حاصل یکی
از استعدادهای بالقوه بشری است.و در همه انسانها به صورت نهاده و
موهبت الهی با درجات متفاوت از شدت و ضعف وجود دارد. از منظر سازمانی
و ملی نیز امروزه سازمانها و کشورهایی می توانند
خود را با شرایط جدید وفق دهند که با نوآوری و دگرگونی ها
همگام شوند.
٢- تعاریف
و مفاهیم:
همانطور که
اشاره شد برای نوآوری از دیدگاههای مختلف،تعاریف
مختلف ارائه شده است که در اینجا به برخی از آنها اشاره می کنیم:
• نوآوری
به معنی کار تازه کردن و دگرگون ساختن است.شرایط لازم و کافی
برای اینکه کالایی، خدمتی یا روشی،
نوآوری قلمداد شود این است که اولاً نو باشد و ثانیاً کاربرد آن
تغییر قابل توجهی در وضعیت موجود و تاثیری
اساسی در انجام کار را در پی داشته باشد.
• کانتر(R.Kanter) در تعریف نوآوری ، بر
فرایند آن تأکید دارد.و معتقد است که نوآوری شامل شکل گرفتن ایده،پذیرش
و اجرای آن است.
• کوئین(J.Quinn) نوآوری را اولین تبدیل
یک ایده به عمل در یک فرهنگ تعریف می کند.
• شومپیتر(J.Shumpeter) نوآوری را به منزله استقرار
کارکردهای نو در تولید می داند.
• از نظر پرو(F.Perroux) نوآوری از صفات ویژه
ترقی اقتصادی است و مجموع فعالیتهایی که پدیده
های نو برانگیزند و بکار گیرند.
• دائرةالمعارف
رفتار سازمانی ، نوآوری را در خلق و بکارگیری ایده
های جدیدتعریف می کند.
• اصطلاح نوآوری
در مدیریت تکنولوژی ، به ایده های جدید در زمینه
فرایندها، محصولات ،تکنیک ها و روشها اطلاق می گردد.
نوآوری
تکنولوژیکی مستلزم تولید ایده فنی،کسب دانش لازم
،تبدیل آن به سخت افزار یا روش اجرایی قابل استفاده و ارایه
آن به جامعه و انتشار و تطبیق آن است.البته تا حدی که اثرش قابل توجه
باشد.نکته مهم در نوآوری تکنولوژیکی وجود بازار است که نوآوری
را خریداری یا ازآن صرفنظر خواهد کرد.
مفاهیم
مترادف با نوآوری:
از مهمترین
واژه های نزدیک به نوآوری می توان به
"کشف"،"خلاقیت"و "اختراع" اشاره نمود.
خلاقیت و
نوآوری:
خلاقیت ،
نقطه آغاز و به اصطلاح موتور نوآوری است.نوآوری در واقع تلاش برای
تبدیل ایده های خلاق به محصول و فرایند است.خلاقیت
به ایجاد ایده های جدید توجه دارد و نوآوری به
کاربرد آن.
اختراع و نوآوری:
اختراع و نوآوری
بسیار به هم نزدیکند.اختراع بیشتر حالت اتفاقی دارد در
حالیکه نوآوری یک فرایند است.اختراعات به ندرت اتفاق می
افتند ولی هر اختراع می تواند به چندین نوآوری منجر
شود.حاصل اختراع ،محصولی است که مشتری آن محققان و متخصصان و حاصل
نوآوری ،محصولی است که مشتری آن عموم مردم و مصرف کنندگان معمولی
هستند.از مهمترین ویژگیهای اختراع ،ناشناخته بودن آن در
گذشته و جدید بودن آن در کل دنیا است اما نوآوری ضرورتاً به معنی
جدید بودن در کل دنیا نیست.همچنین عرضه اختراع به بازار
در قالب محصول یا خدمات نیز ممکن است سالیان درازی به طول
انجامد اما نوآوری حاصل ارتباط مهم یک ایده و کاربرد آن است.
یکی
دیگر از واژه های نزدیک به نوآوری واژه "فناوری"
است .فناوری دربردارنده کلیه روشها،فرایندها،سیستم ها و
مهارت هایی است که جهت تبدیل منابع به محصولات به کارگرفته می
شود در حالیکه نوآوری به هرگونه تغییر و تحول در فناوری
(ترک روشهای سنتی و قدیمی) اطلاق می گردد.
٣- نوآوری
ذاتی است یا اکتسابی:
برخی
معتقدند که نوآوری ذاتی است و راه حل های نوآورانه به افراد
الهام می شودو قابل تقلید نیست.آنها همچنین بر این
باورند که افراد نوآور از روش و ساختار متفاوتی نسبت به افراد عادی
جامعه برخوردارند.در مقابل عده ای اعتقاد دارند که نوآوری در سرشت و
نهاد همه انسانها وجود دارد(با شدت و ضعف)و فقط باید زمینه هایی
را ایجاد کرد تا از بالقوه به بالفعل درآید.یکی از سرشناس
ترین افرادی که بر این امر پافشاری کرده است آلتشولر(G.S.Altshuller)است که نظریه او به عنوان تریز(TRIZ) معروف است.قضیه ای که
آلتشولر اثبات کرد این بود که:
نوآوری
را می توان آموزش داد. به عبارت دیگر بر اساس این نظریه،
قوانین عمومی نوآوری ای وجود دارند که پایه و اساس
نوآوری ها هستند و به پیشرفت فناوری منجر می شوند و با
کمک این قوانین مردم می آموزند که چگونه می توان دست به
نوآوری زد ،فرآیند نوآوری را پیش بینی کرد و
در مسیر آن گام برداشت.به هر حال برای اینکه نوآوری ایجاد
و پرورش یابد لازم است که فنون و تکنیک هایی رعایت
گردد.در متون مرتبط با نوآوری،اغلب به این فنون اشاره شده است:
• طوفان فکری
یا یورش فکری:
این روش
را اولین بار دکتر الکس .اس.اسبورن مطرح کردو آنقدر مورد استقبال مردم و
سازمانهای غرب قرارگرفت که امروزه جزئی از زندگی آنها شده
است.در این روش هیچ انتقادی به هیچ ایده ای
جایز نیست به هر ایده ای هرچند نامربوط ،خوش آمد گفته می
شود.هرچه تعداد ایده ها بیشتر باشد بهتر است کیفیت ایده
ها بعداً مورد بررسی قرار می گیرد.افراد به ترکیب کردن ایده
ها تشویق می شوند و از این ترکیب ها ایده های
جدید به دست می آید.
• گروه اسمی:
گروه اسمی
تکنیکی است که در آن اعضای گروه دور یک میز جمع می
شوند و موضوع مورد تصمیم گیری بصورت کتبی به هریک
از اعضاء داده می شود و آنها چگونگی حل مسئله را می نویسند.بدین
ترتیب هریک از اعضاء به نوبه خود یک نظر یا عقیده
را به گروه ارائه می دهد.عقاید و آراء ثبت شده در گروه به بحث گذاشته
می شود تا ارزیابی مفاهیم بهتر انجام شود.در نهایت
هر یک از اعضاء مستقلاً عقاید را درجه بندی می کنند و تصمیم
گروه تصمیمی خواهد بود که در مجموع بیشترین امتیاز
را بدست آورده است.
• الگو برداری
از طبیعت:
اصطلاح بیونیک
(علم الهام گرفتن از طبیعت در حل مسائل فنی) نخستین بار توسط
شخصی به نام استیل (J.E.Steele) به کار برده شده است. از لحاظ تعریفی، بیونیک،
عبارت است از مطالعه و بررسی رفتار و ساز و کارهای طبیعت و موجودات
زنده به منظور استفاده از آنها در نظامهای مکانیکی و الکترونیکی
است که مشابه نظامهای زنده عمل می کنند.
• برقراری
سیستم مدیریت استعداد:
یکی
از روشهای مهم ظهور و بروز نوآوری ،ایجاد فضای محرک نوآوری
است. بدین معنی که مدیریت در هر سطوحی باید
همیشه آماده شنیدن ایده های جدید از هرکس در سطح
جامعه و سازمان باشد.سیستم مدیریت استعداد ،ابزار موُثری
برای ترغیب خلاقیت ها و ظهور نوآوری است ودارای
چهار عنصر جذب استعدادها، حفظ استعدادها، اداره و مدیریت استعدادها و
کشف استعدادهاست.
٤-
برخورد با نوآوری:
افراد ممکن است
با نوآوری برخوردی متفاوت داشته باشند.انواع این برخوردها را می
توان به شرح زیر خلاصه کرد:
-
نوآوران: که
اغلب برخوردی افراطی با نوآوری دارند.
-
پذیرندگان پیشرو: که
اغلب افرادی نوگرا و ایده پردازند.
-
اکثریت پیشرو: که با
تعمق بیشتر به مسئله نگاه می کنند و تصمیم گیریشان
برای بکارگیری نوآوری نیازمند زمان بیشتری
است.
-
اکثریت پسرو: این
گروه رویکردشان به نوآوری با احتیاط فراوان همراه است و اغلب در
فشارهای اقتصادی یا اجتماعی ،نوآوری را می پذیرند.
-
عقب مانده ها: این
گروهها اغلب به خاطر انزوا و دیدگاههای محافظه کارانه خود نگاهی
بسیار بدبینانه نسبت به نوآوری دارند.
٥- انواع نوآوری:
برای
نوآوری از لحاظ انواع طبقه بندیهای مختلف ارایه شده است
که در اینجا به دو دسته تقسیم بندی عمده بر حسب "نوع"
و "کاربرد" اشاره ای خواهیم داشت.
•
نوآوری از لحاظ نوع:
در این
طبقه بندی نوآوری در دو نوع کلی مطرح شده است : یکی
نواوری در محصول یا تغییر در محصول و دیگری
نوآوری در فرآیند ، یعنی تغییر در شیوه
تولید محصول یا ارائه خدمات.
•
نوآوری از لحاظ کاربرد:
که
شامل موارد زیر می باشد.
-
نوآوری بنیادی: که
منجر به خلق بازارهای جدید می شود.مثل جایگزینی
لوله های خلاُ با ترانزیستور.این نوآوری با سرمایه
گذاری سنگین و مستمر بر روی مهارت ها و تجهیزات همراه
است.پذیرش کند محصول از طرف مصرف کننده ،هزینه بالا و مخاطره آمیز
بودن از ویژگیهای این نوع نوآوری است.
-
نوآوری توسعه عملکردی(محصول): در این
نوع نوآوری ،هزینه در مقایسه با نوآوری بنیادی
به مراتب کمتر است.نوآوری برای توسعه کاربرد محصول در بازار، با سرعت
بیشتری پذیرفته می شود و برگشت سرمایه نیز سریعتر
است.
-
نوآوری در تجدید
ساخت فناوری: این نوع نوآوری مستلزم
وارد کردن مواد یا تجهیزاتی از دیگر حوزه های صنعت
می باشد که برای تولید هر محصول یا فرمول بندی جدید
فرق می کند زیرا با ترکیب چند فناوری ،محصول کاملاً
متفاوت ارائه می شود.مثل تانکهای جنگی که این فناوری
از ترکیب موتورهای دیزلی کامیون های
بزرگ،تراکتور کشاورزی و تفنگ های ته پر سبک بدست آمد.
-
نوآوری در فرایند: نوآوری
در فرایند تولید باعث ایجاد مزیت های رقابتی
می شود و شامل افزایش سرعت فرآیند تولیدو افزایش
قابلیت انعطاف تولید از یک محصول به محصول دیگر است.
-
نوآوری در طراحی: به این
معنی که کالا با توجه به شرایط بازار و تغییر علایق
مصرف کنندگان، قابلیت تعدیل داشته باشد.
-
نوآوری در تجدید
فرمول سازی: شامل تغییر در ساختار
محصول فعلی بدون تغییر در اجزاء آن است.نمونه ای از این
تغییرات ، افزایش درجه خلوص یک تولید است.چنین
بهبودی می تواند در جهت دوام و کارایی بهتر باشد.
-
نوآوری در ارائه خدمات: تحقیقات
نشان داده است که هزینه جلب یک مشتری ، هفت برابر هزینه
حفظ آن است.نوآوری در ارائه خدمات مستلزم توسعه تخصص کارکنان در معرفی
و ارائه فنی و مناسب محصول است.اکثر شرکتهای موفق، نمایندگان
فروش خود را در بالاترین سطح تکنیکی آموزش می دهند تا
بتوانند به مناسب ترین شکل محصولات شرکت را معرفی کنند.نوآوری
در ارائه خدمات با سطح نسبتاً پایین سرمایه گذاری صورت می
گیرد و برگشت سرمایه آن سریع است.
-
نوآوری در بسته بندی: تغییر
بسته بندی، عموماً باعث تغییر میزان خرید کالا و یا
میزان استفاده از آن در یک دوره زمانی و باز شدن بازارهای
جدید بر روی آن کالا می شود.بسته بندی بهتر،نوع کیفیت
انبار کردن کالا را بهبود می بخشد و به سلامت محصول و حمل آن کمک می
کندکه به نوعی در میزان پذیرش مصرف کننده تاُثیر دارد.هزینه
بسته بندی در مقایسه با هزینه تحقیقات نوآوری های
دیگر کمتر است اما مزیت رقابتی بلند مدتی برای شرکت
ایجاد نمی کند.
٦- عوامل مؤثر بر شکل گیری و تسریع در
روند نوآوری:
عوامل مؤثر بر
نوآوری یا به عبارتی منابع نوآوری گوناگونند.از جرقه های
ذهنی گرفته تا برنامه ریزیهای هدفمند دولت ها و تغییرات
محیط جهانی همه و همه می توانند از عوامل موُثر بر نوآوری
و منابع نوآوری تلقی شوند.
• وقایع
غیر منتظره: به عنوان مثال در یک دوره کامپیوتر
صرفاً برای کارهای علمی مورد استفاده قرار می گرفت اما
سازمانهای بازرگانی به طور غیر منتظره ای نیاز به
ماشینهایی پیدا کردند که بتوانند برخی کارهای
روزمره آنها و بطور خاص توانایی انجام کارهای اداری مثل
پرداخت حقوق و دستمزدها را داشته باشند.شرکت IBM بلافاصله این امر را فرصت تلقی
کرده و با طراحی کامپیوترهای شخصی توانست رهبری
بازار را در صنعت کامپیوتر به دست آورد.
• وقایع
در صنعت و بازار: وقتی یک صنعت با سرعت رشد می
کند،ساختار آن نیز تغییر می کند و شرکت های تثبیت
شده و رهبران سنتی بازار موقعیت خود را از دست می دهند و فرصتهای
جدیدی پیش روی شرکت قرار می گیرد.نوآوری
های موفق معمولاً پاسخ به نیازهای بازار است.امروزه بسیاری
از شرکتها و سازمانهای پیشرو هزینه های زیادی
صرف گردآوری اطلاعات درباره رقبای خود و همچنین بهترین
تولیدکنندگان در رشته خود می نمایند و وضع خودشان را با آنها
مورد مقایسه قرارداده و جهت رفع کمبودهای خویش تلاش می
کنند.
• تغییرات
و ویژگیهای جمعیت شناختی: این تغییرات
نیز از جمله فرصتهای نوآوری محسوب می شود.به عنوان مثال
ژاپنیها به دلیل توجه به این ویژگی در فناوری
رباط پیشرو شدند.چرا که در سالهای 1970 در کشورهای صنعتی
و توسعه یافته همه دریافته بودند که با توجه به رشد تحصیلات،
تعداد کارگران ساده،تکاپوی صنعت در دهه 1990 را نخواهد داد و با وجودی
که همه این را می دانستند اما ژاپنیها به این مسئله توجه
خاص نمودند و رهبری صنعت رباط را در دست گرفتند.
• تغییرات
در ادراک:تکوین دانش جدید موجب گردید که مدیران
به جای دیدن پیشرفتهای شرکتهایشان به کمبودها و
نارساییها توجه کنند.به عبارتی نیمه خالی لیوان
را ببینند و لذا فرصت برای تفکر در مورد نوآوری برای آنها
فراهم شد و موجب گردید که کمبودها به عنوان یک ضرورت تلقی شوند.
٧- فرآیند
نوآوری:
فرآیند
نوآوری، مجموعه پیچیده ای از فعالیت هاست که ایده
و دانش را به واقعیت فیزیکی و کاربردهای عملی
تبدیل می کند.نوآوری ها می تواند محصولی جدید
در سازمانی تولیدی یا خدمتی جدید در سازمانی
خدماتی باشد.در نگاهی ساده تر فرآیند یا مراحل نوآوری
را می توان به شرح زیر خلاصه کرد:
١- تشخیص
نیاز: نیاز به تغییر وقتی به وجود می
آید که افراد از عملکرد موجود ناراضی باشند.به عبارتی دیگر
مشکلی را بین عملکرد واقعی و مطلوب حس نمایند.
٢- شکل دادن
ایده های نو: ایده نو می تواند در قالب یک
مدل یا برنامه ارایه شود.ایده نو می تواند محصول جدید
یا فناوری جدید و یا تکنیک جدید برای
اداره کارکنان باشد.
٣- ارایه
طرح: ارایه طرح بصورت کتبی،همراه با مستنداتی
برای تأیید آن و باید کاملاً مشخص و عملیاتی
مطرح شود و از طرفی چگونگی حل مشکل یا مشکلات فعلی و
توسعه عملکرد را نیز مشخص سازد.
٤- تصمیم
گیری برای قبول تغییر(نوآوری): مثلاً
در یک شرکت نیاز به تاُیید رسمی مدیر یا
مدیران دارد
٥- تخصیص
منابع: برای اینکه تغییری به اجرا
درآید طبیعتاً منابع مالی و نیروی متخصص باید
اختصاص داده شود.
٨- مدلهای
نوآوری:
ا- مدل فشار
تکنولوژی: این مدل که قدیمی ترین مدل
نوآوری است بیشتر بر فلسفه تولید گرایی شکل گرفته
است.بدین معنی که هر چه تولید کنیم می توانیم
بفروشیم.بنابراین ابتدا ایده ای در واحد تحقیق و
توسعه خلق و به نمونه محصولی جدید تبدیل می شود و سپس وارد فرآیند تولید می
گردد.به دنبال آن بازاریابی می شود.و نهایتاً به نیازهای
بازار پی می برند.نتیجه چنین مدلی این بود که
80% از محصولات جدید در بازار شکست خوردند و فقط 20 % توانستند موفق شوند.
ب- مدل کشش
تقاضا(جذب بازار): مدل کشش تقاضا بعد از شکست مدل فشار تکنولوژی
تولید کنندگان را متوجه اهمیت و نقش نیازها و خواسته های
مشتریان کرد که نتیجه آن روی آوری به بازاریابی
و تحقیقات بازار بود.به عبارت دیگر مدل جذب بازار بر اساس فلسفه
بازارگرایی شکل گرفت. بنابراین ابتدا نیاز بازار را
شناختند و بعد از بازاریابی به طراحی و ساخت محصول دست
زدند.آمارها نشان داد که 80 % از محصولات جدید موفق، از این مدل
استفاده کرده اند.اما این مدل هم مشکلات خاص خود را داشت از جمله اینکه
تولید کننده ها بعد از تحقیقات بازار و بازاریابی هنگام
طراحی و ساخت متوجه بسیاری از کمبودها و ناسازگاری ها و
مشکلات می شدند.
ج- مدل یکپارچه:
مشکلات جذب بازار موجب گردید که مدل یکپارچه شکل گیرد.این
مدل که محیط سازمانهای نوآوری،بهترین بستر برای
اجرای آن است و کارآفرینان در آن نقش محوری دارند،مدلی
است که نیازهای بازار را تشخیص می دهند و از طرف دیگر
ابزار و وسایل مورد نیاز را با نیازهای بازار یکپارچه
می کنند و در مرحله بعدی، امکانات مالی، مدیریتی،
اندازه سازمان و سایر ملاحظات را با نیازهای بازار یکپارچه
و سازگار می کنند.در مدل یکپارچه می توان از دو گروه موازی
(یکی برای برنامه ریزی تکنولوژی و دیگری
برای برنامه ریزی تجاری) استفاده کرد.هر دو باید بر
اهداف سازمانی متمرکز شده و همواره با یکدیگر در ارتباط باشند و
برنامه هایشان را در قالب برنامه واحد شرکت یکپارچه کنند.نمودار زیر
که توسط بهالا(S.Bhulla)
ارایه شده، نشان دهنده ساختار برنامه ریزی یکپارچه
تکنولوژی –تجاری است.با مبنا قراردادن این مدل می توان
ساختاری شامل یک گروه تکنولوژی و یک گروه تجاری تشکیل
داد
٩- موفقیت
نوآوری:
هر نوآوری،زمانی
موفق است که به کار گرفته شود و در میان کاربران، انتشار یابد.میزان
موفقیت و بکارگیری نوآوری، به عوامل زیر بستگی
دارد:
• از نظر مردم
(کاربران) مزایای این نوآوری چقدر بهتر از عملکرد فعلی
است.
• سازگاری
نوآوری با نیازها و ارزشهای کاربران.
• پیچیدگی
و دشواری کاربرد نوآوری.
• امکان عرضه
آزمایشی نوآوری.
• رویت
نوآوری و آثار و عواقب آن از سوی کاربران بالقوه.
نوآوری
هایی که دارای مزایای بهتر، سازگاری بیشتر
و پیچیدگی کمتر باشند و بتوان آن ها را آزمایش کرد و
اثراتشان را مشاهده کرد، بیشتر و سریعتر از سایر نوآوری
ها بکار گرفته می شوند.یکی دیگر از عوامل بسیار کلیدی
که می تواند به موفقیت نوآوری بیانجامد،زمان مناسب ارائه
نوآوری به بازار و کوتاه کردن فرآیند نوآوری از مرحله شکل گیری
ایده تا عرضه به بازار است.تاًخیر در این فرآیند باعث می
شود که رقبا زودتر به بازار وارد شوند و در نتیجه شهرت و سهم بالایی
از بازار را از آن خود کنند.مهمترین شاخص هر نوآوری موفق این
است که نیاز شخصی را تاًمین کرده و یا ایجاد تقاضا
نماید.
١۰-
نهادینه کردن وراه های افزایش نوآوری:
ایجاد زمینه
های نوآوری باید به گونه ای باشد که نظام یافته و
نهادینه شود،مقطعی و موردی نبوده و استمرار یابد.
١۰-١)
در سطح سازمانی:
در سطح سازمانی
برخورد با نوآوری به دو صورت باید انجام گیرد: یکی
برخورد با افراد نوآور و دیگری تدارکات لازم برای تکمیل
چرخه نوآوری.
• نحوه برخورد
با افراد نوآور:
برای اینکه
سازمانها به ویژه سازمانهای صنعتی بتوانند به نهادینه
کردن نوآوری و فراگیر نمودن آن استمرار بخشند لازم است که تغییرات
زیر را در سطوح مختلف بوجود آورند.
اول: هنجار
ارایه ایده و اجرای طرحهای نو را بصورت یک سنت کاری
در آورند و نوآوری را به عنوان یک ارزش اجتناب ناپذیر بقا و
توسعه تلقی نمایند.
دوم: افراد
در قبال ارایه یا اجرای طرح های نو با پرداخت پاداش ،
مورد تشویق قرار گیرند.
سوم: صمیمیت
و اعتماد در میان افراد و گروه های کارآمد ارتقا یابد و اظهار
علاقه افراد و گروه های کاری به ارایه طرح ها و ایده های
نو، مورد تشویق قرار گیرد.
چهارم: از
مهارت های افراد با توجه به دانش و توانایی های آنها
استفاده مؤثر به عمل آید.
پنجم: نوآوری
ها و طرح های نو، معرفی شوند.باید در اعتبار بخشیدن و
شناسایی طرح های موفق از طریق معرفی آنها در داخل
سازمان و سازمانهای دیگر تلاش شود.
ششم: پشتیبانی
از خطر پذیری و دگرگونی و تحمل اشتباهات.مدیران افزون بر
شناسایی و معرفی نوآوران و طرح های نو بایستی
ظرفیت مناسبی در پذیرش خطرها و رخدادها و اشتباهها داشته
باشند.باید از کسانی که سخت کوشند ولی به نتیجه مطلوب نمی
رسند پشتیبانی کنند تا بتوانند برای مشکلات راهی یابند.
هفتم: جریان
باز و آزاد اطلاعات نیز از چشمه های پیاده شدن پیروزمندانه
نوآوری است.
هشتم: بی
درنگی و شتاب از دیگر هنجارهایی است که به بهبود اجرا و
افزایش روند دگرگونی نوآوری کمک می کند.تعلل زیاد
در تصمیم گیری موجب کند شدن جریان نوآوری می
شود.
نهم: اختیار
مندی.عامل دیگری که در نهادینه کردن جریان نوآوری
تأثیر بسیار زیادی دارد، ایجاد احساس" اختیارمندی"
است.در سازمانهای سنتی از افراد خواسته می شود که آن چیزهایی
را انجام دهند که از آنها خواسته شده است.در حالیکه باید به آنها آزادی
داده شود تا ابتکار و توان آفرینندگی خود را بکارگیرند و در
برابر وضعیت های متغیر ،انعطاف پذیر باشند و از آزادی
عمل برخوردار باشند.
دهم: و
بالاخره اینکه نهادینه کردن نوآوری مستلزم مدیران شایسته
و ماهر است.مدیران پیروزمند، آنهایی هستند که بر این
چرخه تأثیر می گذارند و طرح برتر یا نوآوری را شکل می
دهند و فرآورده های انقلابی (دگرگون کننده) به بازار عرضه می
کنند.
• تدارکات لازم
برای تکمیل چرخه نوآوری:
اول: ایجاد
واحدهای تحقیق و توسعه فعال که یکی از ضرورت های
اساسی برای نهادینه کردن نوآوری است
دوم: آموزش
و استمرار آن. سازمانهای صنعتی باید با فراهم ساختن نظام آموزش
مستمر، مهارتهای مرتبط با حوزه کاری و نیز مهارت های
مرتبط با تشخیص و حل مسئله را در یک برنامه منظم و مستمر به افراد،
انتقال دهند.با ارتقاء این مهارت ها، افراد بهتر می توانند با ارایه
ایده های نو از فرصتهای پیش آمده برای حل مسائل و
مشکلات استفاده نمایند.
سوم: توجه
به فرآیند نوآوری.در سازمانهای نوآور و حمایت کننده از
نوآوری چه خود موفق به نوآوری شوند و چه نوآوری های خارج
از سازمان را جذب نمایند و توسعه دهند، توجه به فرآیند نوآوری و
چرخه تکمیل نوآوری ، امری اساسی است.
قابلیت
های یک سازمان در بکارگیری موفقیت آمیز نوآوری
باید از همان ابتدای شروع فرآیند نوآوری یعنی
خلق ایده تا مرحله تولید محصول، مشهود باشد.خلق ایده، نقطه شروع
نوآوری است.
بعد از خلق ایده،
نوبت به امکان سنجی ایده ها می رسد.امکان پذیری ایده
باید مورد بررسی قرار گیرد.وجود بازارهای بالقوه برای
محصولات باید از طریق تحلیل های بازار، شناسایی
شود.
بعد از مرحله
امکان سنجی، نوبت به طراحی محصول، ساخت نمونه آزمایشی و
تست می رسد.این مرحله آغاز فرآیند توسعه نوآوری و مرحله ای
بسیار حساس در دوره عمر نوآوری است، چرا که موفقیت آتی و
توان رقابتی نوآوری را تعیین می کند.
مرحله تولید،در
این مرحله محصول در قالب شکل نهایی خود تولید می
شود.در این مرحله کنترل کیفیت، از اهمیت فراوانی
برخوردار است.
مرحله نهایی،
مرحله بازاریابی نوآوری است
١۰-٢)
در سطح ملی:
اکنون به نهادینه
کردن و راه های افزایش نوآوری در سطح ملی می پردازیم
که اصطلاحاً از آن به عنوان " نظام ملی نوآوری " یاد
می شود.
١١-
نظام ملی نوآوری:
نظام ملی
نوآوری یکی از زیر سیستم های (نظام فرعی)
اقتصاد ملی است و در یک تعبیر ساده، متشکل از سازمان ها و
نهادهایی است که نقش اصلی را در فعالیت های نوآوران
در یک کشور ایفا می کند.
اجزاء نظام ملی
نوآوری:
بطور کلی
هر نظامی دارای اجزاء و عناصر مشخصی است که شناخت هر یک
از آنها و ارتباطات فی مابین آن ها می تواند ماهیت آن
نظام و عملکرد آن را تعیین کند.در نظام ملی نوآوری،معمولاً
این سه رکن اساسی وجود دارند:
١- بدنه
اصلی نظام: بنگاه های اقتصادی، دانشگاه ها و مراکز
تحقیقاتی، مراکز رشد علمی و سازمان های دولتی.
٢- عناصر
ساختاری: بازار رقابتی، مشارکت و همکاری و دسترسی
به اطلاعات
٣- محیط
پیرامونی: نظام مدیریتی کشور،
فرهنگ نوآوری، سیاست ها و برنامه های دولت، مکانیزم های
عملیاتی(قوانین و مقررات، مالکیت فکری، سرمایه
های ریسک پذیر،نظام تعلیم و تربیت و ...)
مهمترین
اقداماتی که باید در نظام ملی نوآوری صورت گیرد تا
" فرآیند نوآوری" یا " چرخه نوآوری"
تکمیل گردد عبارتند از:
١- سیاستگذاری
کلی:
• تعیین
چارچوب های کلی
• تدوین
سیاست های نوآوری
٢- انجام
تحقیقات:
• تحقیقات
بنیادی
• تحقیقات
کاربردی
• تحقیقات
توسعه ای
• مهندسی
معکوس
٣- توسعه
نیروی انسانی:
• آموزش، توسعه
و ارتقاء نیروی انسانی
٤- تسهیل
و تأمین بودجه تحقیقات و نوآوری:
• حمایت
از سرمایه گذاری و تأمین منابع مالی در سیستم نوآوری
٥- اشاعه
فناوری:
• بالابردن
آگاهی ها و نمایش فناوری
• پروژه های
مشترک تحقیقاتی و فناوری
• انتقال فناوری
٦-
ارتقاء کارآفرینی:
• تأمین
بودجه های شرکتهای مبتنی بر فناوری
• ارائه حمایتهای
اداری و مدیریتی به کارآفرینان و شرکنهای
نوپا
٧- تولید
کالا و خدمات:
• تولید
کالا
• ارائه خدمات
نظام ملی
نوآوری و کشورهای در حال توسعه:
بسیاری
از تجزیه تحلیل هایی که در ارتباط با نظام ملی
نوآوری صورت گرفته است در مورد کشورهای توسعه یافته است.نظام ملی
نوآوری در کشورهای در حال توسعه موضوع نسبتاً جدیدی است
که کمتر به آن توجه شده است.واقعیت این است که مشکل عمده ای بر
سر راه نظام ملی نوآوری در کشورهای در حال توسعه وجود دارد و آن
ارتباط بین عناصر این نظام است.در کشورهای در حال توسعه هم بسیاری
از اجزاء نظام ملی نوآوری وجود دارند اما آنچه حائز اهمیت است
تکمیل عناصر تشکیل دهنده این نظام و برقراری ارتباط مؤثر
بین این اجزاءاست.عمده ترین مشکل ارتباطی در این
کشورها عبارتند از:
٭ ارتباط
ضعیف بین کاربران و تولید کنندگان
٭ ارتباط
ضعیف بین صنایع با یکدیگر
٭ ارتباط
ضعیف بین دانشگاه و صنعت
٭ ارتباط
ضعیف بین آموزشگاههای دانشگاهی و نیازهای صنایع
٭ عدم
اطلاع بخش خصوصی از امکانات و منابع دولتی
آنچه مسلم است،
در کشورهای در حال توسعه، نقش دولتها در طراحی، سازماندهی و مدیریت
نظام ملی نوآوری ، نقشی تعیین کننده است.دولت ها می
توانند با سیاستگذاری های مناسب خود بر عملکرد بنگاههای
اقتصادی به ویژه صنعتی تأثیر گذاشته و روابط بین
نهادهای نظام ملی نوآوری را تسهیل نمایند.